نفی تسلّط کفّار بر ممالک اسلامی به عنوان یک قاعدهی فقهی نقش پایدار و تأثیرگذاری بر رفتار، تصمیمات و سیاست های کلان نظام اسلامی دارد و در ابواب مختلف فقه کاربرد دارد که اعتبار آن برگرفته از کتاب و سنّت است. اسلام برای سیاست خارجی و روابط بین الملل، اصولی را ترسیم میکند، که از جملة آن ها: «اصل نفی سلطهپذیری»است. این اصل در روابط خارجی دولت اسلامی با بیگانگان جایگاه بسیارمهمیدارد. نفی ظلم و ستم برمردم مسلمان و حفظ استقلال و نفی وابستگی نسبت به بیگانگان شالوده واساس این قاعده در سیاست خارجی حکومت اسلامی است. مهم ترین هدف نهی و نفی دائمی و همیشگی تسلّط کفّار بر ممالک اسلامی، حفظ عزّت و احترام مسلمانان است. البته کاربرد این اصل در روابط خارجی احتمال دارد و در مواردی با«اصل وفای به عهد» در تزاحم باشد که به نظر میرسد هر چند اصل اولیه بر تقدم اصل وفای به عهد است امّا به طور کلی نمیتوان یکی از دو اصل را بر دیگری مقدم داشت بلکه در هر مورد باید براساس مصلحت دولت اسلامی و مسلمانان و قاعدة اهم و مهم اقدام کرد. در این پژوهش از روش توصیفی تحلیلی استفاده شده است و اطلاعات مورد نیاز برای انجام این تحقیق و روش جمع آوری داده ها، با استفاده از روش کتابخانهای انجام گرفته است. استفاده از منابع داخلی، کتب، پایان نامه و مقالات در آرشیو کتابخانه ها از جملة این موارد است. امروز یکى از مشکلات ممالک اسلامى، سلّطه قدرت هاى غیرمسلمان برآن هاست. اسلام، چارة این مشکل را اجراى نفى سبیل مىداند. ولى ماهیّت، قلمرو، نقش وکاربرد آن کدام است؟ این اصل را با چه تحلیلى باید پذیرفت؟ مقالة حاضر به پاسخ تحلیلى این پرسش مىپردازد.